سفارش تبلیغ
صبا ویژن






حس پرواز

رفتم نشســـــتم کنارش گفتم : برای چـــ ــ ـــ ی نمیری گـُلات رو بفروشے ؟

گفت : بفروشـــــم که چے ؟ تا دیروز مے فروختم که با پولش آبجے مو ببرم دکتر دیشب حالش بد

شد و مُرد ، با گریه گفت : تو می خواســـــتے گـُل بخرے ؟

گفتم : بخرم که چے ؟ تا دیروز می خریـــ ــ ـــ دم برای عشقم امروز فهمیدم باید فـــــراموشش کنم...!

اشکاشـــــو که پاک کرد ، یه گـل بهم داد گفت :بگیر باید از نـــــو شروع کرد

تو بدون عشـــ ــ ـــ قت ، من بدون خواهـــــرم ..


نوشته شده در یکشنبه 91/4/4ساعت 7:22 عصر توسط فاطمه نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت